گذری بر روایات طبی (۱)
روایات طبی
در این یادداشتها قصد داریم تا تعدادی از روایات طبی که مفاهیم بنیادین طبی را بیان می نمایند بیان نماییم و چند نکته کوتاه درباره آن بیان کنیم. البته این کار شروعی است بر تاملی طولانی و مطالعه ای دقیق تر برای به دست آوردن نکاتی نغز.
روایتی که در زیر بیان گردیده از کتاب «الاحتجاج علی اهل اللجاج» برگرفته شده است و قسمتی از یک گفتگوی مفصل میان امام صادق علیه السلام و یک زندیق می باشد. در این روایت نکات بسیاری بیان شده است مثل:
الف- علت مرض اطفال
ب- تخطئه پزشکان غیرمتعهد
ج- نسبت دادن علم طب به انبیا
د- بسط دایره علل بیماری به همه اعمال
ه- پررنگ نمودن اهمیت حکمت در طبابت و علم طب
و- تخطئه تکیه صرف به خوردنی و نوشیدنی به عنوان عوامل بیماری زا
اما روایت
زندیق از امام(علیهالسلام) پرسید: گناه نوزاد در آن همه درد و مرضى که به او مى رسد چیست؛ بى آنکه مرتکب جرمى در گذشته شده باشد؟!
فرمود: امراض چند گونه است: یکى مرض امتحان و دیگرى مرض عقوبت، و مرضى که علّت فنا مى باشد. و تو فکر مى کنى امراض ریشه در غذا و نوشیدنیهاى بد و آلوده دارد یا بخاطر مریضى مادر اوست، و معتقدى اگر کسى رعایت تندرستى را بکند و مراقب جسم خود باشد و نیک و بد خوراکیها را بداند بیمار نشود، و در نهایت بدین اصل معتقد شدهاى که بیمارى و مرگ ریشه در نوع خوراک و نوشیدنى دارد! مگر ارسطو معلّم طبیبان و افلاطون پیشواى حکما؛ طعم مرگ را نچشیدند، و خود جالینوس پیر و نحیف شد ولى هنگام رسیدن مرگ نتوانست جلوى آن را بگیرد، و هیچ کدام نتوانستند جان خود را حفظ نموده و مراقب آن باشند.
چه بسیار بیمارانى که درمان بر دردشان افزوده، و چه بسیار طبیبان عالم و آشنا به دوا و دارویى که مردند، و جاهلان به طبابت پس از ایشان دورهاى به زندگى ادامه دادند، و نه آن را علم طبّ سود داد وقتى اجل رسید، و نه این را جهل به طبّ در بقاى زندگى و تأخیر اجل زیان رساند. سپس افزود: بیشتر اطبّاء معتقدند انبیاء علم طبّ نمىدانستند!!. ما با این افراد که با قیاس پنداشتهاند علمى را انبیاء نمىدانند چه کنیم؛ انبیایى که حجّتها و معتمدین خدا بر مردم و در زمین، و خزّان علم و ورثه حکمت حضرت حقّ و راهنمایان به سوى او و داعیان به طاعت پروردگارند؟!!.
سپس من پى بردم که مذهب بیشتر ایشان خوددارى از راه انبیاء و تکذیب کتابهاى آسمانى است، و همین مرا درباره این افراد و علمشان بىرغبت و بىاعتنا ساخته است.
(زندیق) پرسید: چرا به قومى بىاعتنایى نمایى که خود مربّى و بزرگشان هستى؟
(امام) فرمود: زیرا من وقتى در برخورد با طبیب ماهرى از او پرسشهایى مىکنم و مىبینم هیچ سررشتهاى بر حدود نفس و تألیف بدن و ترکیب اعضاء و مجارى اغذیه در جوارح و مخرج نفس و حرکت زبان و مستقرّ کلام و نور دیده و انتشار ذکر و اختلاف شهوات و ریزش اشک و مجمع شنوایى و مکان عقل، و مسکن روح و مخرج عطسه، و برانگیختن غمها و اسباب شادیها، و از علّت لالى و کرى ندارد، جز همان مطالبى که مورد پسند خودشان بوده و علّتهایى که میان خود تجویز کرده اند.
منبع: انجمن تحقیقات طب سنتی ایران